نجفعلی دررودی در ۲۵ دیماه ۱۳۳۵ در شهر کوچک ایوانکی چشم به جهان گشود. او دوران کودکی خود را در این شهر که پدرش باغ انار داشت، گذراند. این باغ نمادی از تلاش و عشق به زمین و طبیعت در زندگی خانواده دررودی بود. نجفعلی با اینکه کودکی آرامی را در کنار خانواده تجربه میکرد، اما سرنوشت قرار بود زندگی او را با تحولات بزرگتری روبهرو کند.
در دوران نوجوانی، برادر بزرگترش بدون اطلاع خانواده از خانه بیرون رفت و برای مدتی بیخبر ماند. پس از مدتی، خبر رسید که او در شهرهای شمالی کشور، ازدواج کرده و زندگی جدیدی تشکیل داده است. همین امر سبب شد که خانواده دررودی تصمیم به کوچ بگیرند و به همراه پدر و مادرش به شهر گنبد کاووس نقل مکان کردند. این شهر، محل جدیدی برای آغاز فصل تازهای از زندگی نجفعلی و خانوادهاش بود. او در شهر گنبد کاووس به تحصیل مشغول شد و جوانی خود را در این شهر سپری کرد.
پس از چندین سال زندگی در گنبد، برادر بزرگتر او به مشهد بازگشت و در این شهر مشغول به کار شد. با آمدن برادر، خانواده دررودی نیز به مشهد نقل مکان کردند. برادرش که در اداره کشاورزی مشغول به کار بود، نجفعلی را به محل کار خود برد و به این ترتیب او نیز به کار در بخش مهندسی زراعی اداره کشاورزی مشهد مشغول شد. این مرحله از زندگی او، آغاز فعالیت حرفهایاش در زمینه ماشین آلات سنگین بود.
نجفعلی در همین سالها شاهد از دست دادن مادرش بود. پس از این ضایعه تلخ، او برای خدمت سربازی فراخوانده شد و به خدمت اعزام گردید. در طول دوران خدمت سربازی، پدرش نیز دار فانی را وداع گفت. این دو مرگ پیاپی تأثیر عمیقی بر روحیه او گذاشت، اما نجفعلی با صبر و استقامت به مسیر زندگی ادامه داد. او پس از اتمام خدمت سربازی در سال ۱۳۵۶ به مشهد بازگشت و دوباره به کار در اداره کشاورزی مشغول شد.
با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، تحولات زیادی در کشور به وجود آمد. نجفعلی که به تازگی وارد زندگی خانوادگی شده بود و پسر اولش نیز به دنیا آمده بود، به مسئولیتهای خود ادامه میداد. اما با آغاز جنگ ایران و عراق، مانند بسیاری از جوانان آن دوران، مسئولیتهای بیشتری بر دوش او گذاشته شد. او که از نیروهای متخصص و از آخرین دورههای خدمت در دوران شاهنشاهی بود، به جبهه فراخوانده شد و ۶ ماه از دوران ضرورت خود را در جبهههای جنگ گذراند.
نجفعلی در جبههها نه تنها به عنوان یک سرباز، بلکه به عنوان یکی از اعضای تیمهای فنی و مهندسی برای ایجاد زیرساختهای جنگ فعالیت میکرد. گروه او که به “سنگرسازان بیسنگر” مشهور بودند، مسئولیت سنگینی در پشت و خط مقدم جبهه بر عهده داشتند؛ از ساخت پلها و خاک ریز گرفته تا تأمین زیرساختهای مورد نیاز جبهه. این دوران پرمخاطره، خاطرات زیادی از فداکاری و تلاشهای او را به یادگار گذاشت.
با پایان جنگ، نجفعلی به زندگی عادی خود بازگشت و به کارش در اداره کشاورزی ادامه داد. او در بخش مهندس زراعی نقش مهمی در توسعه زیر ساخت کشور داشت و با دلسوزی و تلاش فراوان به خدمت به کشور و مردمش ادامه داد. او به تدریج خانوادهای بزرگ و پرمحبت تشکیل داد و پدر چهار فرزند شده بود.
در سال ۱۳۸۲، پس از سالها تلاش و فعالیت خستگیناپذیر، نجفعلی دررودی از کار خود بازنشسته شد. اما بازنشستگی، پایان مسیر تلاش او نبود. او همچنان با عشق و علاقه به خانواده ادامه داد. اما در سالهای پایانی زندگیاش به بیماری دچار شد و سه سال از عمر خود را تحت درمان دیالیز سپری کرد.
سرانجام در ۲۱ شهریور ۱۴۰۳، پس از دورهای از بیماری و مبارزه با مشکلات جسمانی، نجفعلی دررودی دار فانی را وداع گفت. پیکر او در بهشت رضا مشهد به خاک سپرده شد، جایی که او آرام گرفت و یادش برای همیشه در دل خانواده و دوستانش زنده خواهد ماند.